SOLITO: خاطرات، توسط خاویر زامورا
خاویر زامورا در سال 1990 در السالوادور در جریان جنگ داخلی این کشور به دنیا آمد. پدرش ابتدا یک سال پس از تولد زامورا به ایالات متحده فرار کرد و مادرش نیز در سن 5 سالگی به دنبال آن رفت. سپس نوبت او بود که به شمال برود. خاطرات زامورا، “Solito”، شرح وقایع آن سفر است، که زامورا توسط خودش در سن 9 سالگی، از یک روستای کوچک در السالوادور تا آریزونا – در مجموع هزاران مایل – انجام داد.
زامورا یک خردسال بدون همراه است که در سفری برای ملاقات مجدد با والدینش است، اما او به تنهایی سفر نمی کند. او به گروهی از بزرگسالان و کودکانی میپیوندد که در حال حرکت به سمت شمال هستند و آنها به او در طول سفر به روشهای حیاتی و حیاتی کمک میکنند. زامورا با حمایت آنها و با نصیحت هایی که از پدربزرگش می گیرد، هنر مهاجرت را می آموزد. او یاد می گیرد که چگونه الگوهای ماه و ستاره ها را بخواند. او یاد می گیرد که چه دروغ هایی باید بگوید و چه چیزی باعث می شود که او به عنوان یک خارجی در مکزیک مورد توجه قرار گیرد. او می گوید: «ما باید لاس چیواس را دوست داشته باشیم. ما باید نام رئیس جمهور فعلی، ارنستو زدیلو، و اینکه بهترین رئیس جمهورها چه کسانی بوده اند را بدانیم: بنیتو خوارز و لازاردو کاردناس. و اگر کسی بپرسد، ما به el PRI رای می دهیم. مسئولیت زندگی کودک از مهاجری به مهاجر دیگر منتقل می شود، گاهی اوقات عاشقانه، همیشه فوری و با خطر مرگ.
مرز جنوبی مدتهاست که منطقهای محبوب برای رماننویسان و خبرنگارانی است که به دنبال کسب نام هستند. اما در اینجا، با «سولیتو»، زامورا با تغییر دیدگاه، سوژه را تازه می کند: این روایت از دیدگاه چپیتو، خود 9 ساله زامورا روایت می شود. زامورا به گونه ای می نویسد که هرگز فراموش نکنید این سفر دلخراش را یک کودک تجربه می کند. من یاد گرفتم که در توالت مدفوع کنم، لباس زیرم را بشوییم. تنها کاری که هنوز بلد نیستم این است که بند کفش هایم را ببندم.” این بیگناهی با چالشهایی که زامورا با آن روبهرو است، در تضاد است: مردان یونیفرم پوش با مسلسل، قاچاقچیان، گشت مرزی. او با بیان این داستان از منظر کودکی، توصیف محیط اطرافش با صراحت، بقای خود را بدون هیاهو نشان می دهد، وحشت واقعی مهاجرت را آشکار می کند.
البته تجربه این سفر از دید کودک محدودیت هایی دارد. یکی این که بچه ها نمی دانند چرا اتفاقات رخ می دهد. این اشکال زمانی آشکارتر می شود که زامورا بزرگسالانی را توصیف می کند که انگیزه ها و رفتارهایشان بلافاصله مشخص نیست، مانند دون داگو، کایوت که او را به ایالات متحده می برد. زامورا می نویسد: “دون داگو قرار است پدر وانمود کننده من باشد، اما من با او صحبت نکرده ام.” او مامان را می شناسد، من سال هاست که او را می بینم، اما او همیشه احساس دور بودن می کرد. او مرا نادیده می گیرد. به چشمام نگاه نمیکنه باعث می شود احساس کنم در تایم اوت هستم.»
«Solito» اثر مهم و زیبایی است. زامورا در خاطرات و کابوس های خود قدم می زند و دوران کودکی از دست رفته را مرور می کند. حساب او شبیه دفترچه یادداشت خبرنگار است. همه چیز با دقت توصیف شده است تا بتوان آن را به خاطر آورد. زامورا مانند کسی می نویسد که نمی تواند فراموش کند.
این فقط یک داستان مهاجرت نیست. این نیز داستان بزرگ شدن یک هنرمند است. در طول آن هزاران مایل، زامورا صدای خود را پیدا کرد. او یاد می گیرد که چه زمانی صحبت کند، زمانی که سکوت از کلمات بلندتر است. او راوی زندگی خودش می شود. مکانیسمهای مقابلهای که ممکن است کودک – یا هر کسی – تحت فشار شدید به دست آورد، در کتاب خاطرات زامورا به ریشههای هنری تبدیل میشود.
سخت است که احساس نکنیم صنعت نشر مانند یک مرکز خرید است که در آن غرفههایی وجود دارد که داستانهای مشابهی را توسط افراد آسیب دیده غیرسفید پوست در سراسر جهان میفروشند. از افغانستان می توان با روحیه خستگی ناپذیر انسانی آشنا شد. از سومالی، که عشق انسانی فراتر می رود. مکزیک به ما یادآوری می کند که هر دقیقه با دخترانمان را گرامی بداریم. ما مراقب اقتباس سینمایی اجتناب ناپذیر هستیم. در دریای خاطرات مهاجرت، این یک خاطره خوب است که توسط نویسنده ای با خون در بازی نوشته شده است. «سولیتو» ثابت میکند که دادن فرصتی برای شاعری که چشمش را به داستانهای غیرداستانی معطوف کند، قماری است که به وضوح نتیجه میدهد.
کارلا کورنیخو ویلاوینسسیو نویسنده کتاب «آمریکاییهای بدون سند» است.
SOLITO: خاطرات | نویسنده خاویر زامورا | 384 ص. | هوگارت | 28 دلار