اولین بار چه زمانی با «مثل بذرکار» آشنا شدید؟
من و مادرم زمانی که کتاب برای اولین بار منتشر شد، برای کریسمس به یکدیگر هدیه دادیم. من یکی برای خودم و یکی برای او خریدم و او هم دقیقا همین کار را کرد. و سپس در زیر درخت ما، او در حال ملاقات بود، و ما آنها را پیچیده بودیم، اما میتوانستیم بگوییم که کتاب را برای همدیگر گرفتهایم. ما قبلاً طرفداران بزرگی بودیم. واقعا خنده دار بود ما ناز هستیم
آیا هیچ کدام از شما با اکتاویا باتلر ملاقات کردید؟
ما هر دو او را جداگانه ملاقات کردیم. من از ماجراجویی مادرم با او اطلاعی ندارم، اما در اوایل دهه 2000 با او آشنا شدم. سپس بعدها، در سال 2005، در طول تور او برای آخرین رمانش، “نوپا”، من در واقع [to the book signing] قبل از اینکه همه این کار را انجام دهند، و تمام مدت در کنار او ایستادم. و من می گفتم: “خودت اینجایی؟ میخوای پیشت بمونم؟
شما و مادرتان از او پرسیده بودید که آیا میتوانید «مثل بذرکار» را اقتباس کنید. پاسخ او چه بود؟
او گفت: «میدانم که یک یادداشت به تو و مادرت بدهکارم، اما تو میتوانی با کار من هر کاری بخواهی انجام دهی. فقط برو برو بچه هر کاری می خواهی بکن.»
چگونه به این رمان رضایت دادید؟
تونی موریسون در سال 1997 از من و مادرم دعوت کرد تا دوره موسیقی آتلیه پرینستون را تدریس کنیم و ما مجبور شدیم با یک متن تدریس کنیم، بنابراین مادرم “مثل بذرکار” را انتخاب کرد. ما واقعاً فقط به شرایط کتاب نگاه میکردیم و سپس موسیقیهای مختلف را در آن شرایط به کار میبردیم و آن را به دانشآموزان آموزش میدادیم. اما بعد از آن متوجه شدیم که می توانیم این کتاب را بخوانیم.
کار کردن با مادرت چطور بود؟
من واقعاً در اوایل کارم در آن مقطع بودم، بیشتر با گروهم آواز می خواندم و نمایش های انفرادی انجام می دادم، و مادرم خیلی شلوغ بود و واقعا وقت نداشت. بنابراین، بعداً بود که ما شروع به یافتن فضایی برای آن کردیم. او آهنگ می نوشت، من ترانه می نوشتم. و با هم آهنگ نوشتیم.