در فیلم «مانی بال»، پیتر برند، تحلیلگر بیسبال با بازی جونا هیل، برای نوع بازیکنی که تیمش آرزوی آن را دارد، مانترا دارد. وقتی رئیسش به او اشاره میکند، برند میگوید: «او در پایگاه قرار میگیرد».
این فیلم، مانند کتاب مایکل لوئیس که بر اساس آن ساخته شده است، درباره ظهور سابرمتریکس در لیگ برتر بیسبال است. این داستان گروهی از افراد خارجی است که با پیروی از یک باور اصلی که ریشه در عبارتی دارد که در هر بازی لیگ کوچک میشنوید، بر پایه بیسبال وارد میشوند: پیادهروی به اندازه یک ضربه خوب است.
اما اگر آنها به اندازه کافی دور نرفتند چه؟ اگر پیاده روی به خوبی یک ضربه است، و یک ضربه به زمین اساساً یک راه رفتن است – اگر بخواهید یک پایه روی توپ – پس منطقی است که ضربه به زمین به خوبی یک ضربه است، با کمی خطر مخلوط شده تا چیزها را مزه دار کند.
توضیح ریاضی استراتژی به اندازه کافی آسان است. اما فروختن این ایده به بازیکنانی که هر بار که در مسیر یک توپ سریع 96 مایل در ساعت قرار میگیرند، سلامت و معیشت خود را به خطر میاندازند، دشوار است. فقط از پیت آلونسو، بازیکن پایه اول متس بپرسید که روز جمعه به دلیل کبودی استخوانی که با برداشتن بخاری از چارلی مورتون از روی مچ دست چپ خود در طول بازی هفته گذشته در لیست مصدومان قرار گرفت، قرار گرفت.
با مصدومیت آلونسو و مصدومیت آرون قاضی انگشت پا، سری Subway این هفته رهبران خانگی هر دو لیگ را از دست خواهند داد.
علیرغم بدشانسی، دیدن ضربه خوردن آلونسو توسط یک زمین غافلگیرکننده نبود. او و چند بازیکن شجاع دیگر – ممکن است برخی بگویند احمق – به دلیل تلاش کمی برای خارج شدن از مسیر زمانی که زمینی به سمت آنها میرود، شناخته میشوند. این یک استراتژی است که آنها سال ها به عنوان ابزاری مفید و دردناک در زرادخانه خود به کار گرفته اند. و حتی سخت تر از آن چیزی است که در تلویزیون به نظر می رسد.
آنتونی ریزو، بازیکن پایه اول یانکی ها که 207 بار در طول دوران حرفه ای خود 207 بار ضربه خورده است و در بین بازیکنان فعال MLB در صدر قرار دارد، گفت: “بروید و از کسی بخواهید که از ماشین استفاده کند و ببیند چه واکنشی نشان می دهید.”
غریزه، تقریباً برای همه، این است که از سر راه بروند. اما برخی از موارد دور از دسترس هستند که خیلی اوقات ضربه می خورند و نمی توانند آن را از طریق بدشانسی توضیح دهند. ریزو و دیگران می گویند که به دنبال ضربه خوردن بالا نمی روند – آنها قسم می خورند – اما آنها همچنین اذعان می کنند که تمایلی به شیرجه رفتن ندارند.
مارک کانها را در نظر بگیرید. بازیکن خارج از زمین متس در دو فصل قبل 55 بار در لیگ برتر MLB ضربه خورده و در طول 9 سال دوران حرفه ای خود 112 ضربه خورده است.
همانطور که کانها گفت: «سال گذشته، من گاهی به شوخی میگفتم: «این زمینها چراغهای خانه کانها را روشن نگه میدارند. من از این کار حرفه ای می سازم. اعداد پایه شما بالا می رود. این یک سلاح برای شما است. شما در حال ایجاد دویدن هستید.”
تا روز چهارشنبه، کانها در 3.47 درصد از بازی های حرفه ای خود ضربه خورده بود که بیش از سه برابر میانگین MLB در طول دوران حرفه ای او بود. اگر او در سطح متوسط لیگ ضربه خورده بود، درصد 0.348 حرفه ای او به 0.324 کاهش می یابد.
در مورد ریزو، درصد حرفهای او از 0.366 به 0.345 کاهش مییابد در صورتی که او با نرخ متوسط ضربه میخورد – تفاوتی به قدری زیاد که از سال 2011 در مسابقات اصلی (در میان بازیکنانی که 5000 یا بیشتر بازی کردهاند) به تساوی 24 سقوط میکند.
بنابراین چکونه آنها انجامش می دهند؟ برای ریزو، با نحوه قرار گرفتن او در بشقاب شروع می شود.
ریزو یک ضربه زن قدرتی چپ دست با یک ضربه سریع، در زمین های پایین و داخل جشن می گیرد. او که میدانست میتواند هر زمینی را که در آنجا پرتاب میشود کنترل کند، بشقاب را شلوغ میکند تا رسیدن به زمینهای بیرون را برایش آسانتر کند. اما هدف ضربه زدن به توپ است. ضربه به زمین صرفاً یک موقعیت برگشتی قابل قبول است.
ریزو گفت: “اگر همیشه به تلاش برای ضربه زدن به زمین فکر می کنید، نکته بعدی که می دانید این است که یک توپ سریع در وسط وجود دارد که از دست می دهید.” فکر میکنم این فقط رویکرد است و اینکه چگونه آنها سعی میکنند من را معرفی کنند و کجا ایستادهام.»
در مورد Canha، بیشتر به نحوه قرار گرفتن او مربوط می شود. شروع کننده های راست دست اغلب با توپ های سریع درونی به کانها که به درستی ضربه می زند حمله می کنند، زمینی که او با آن مبارزه می کند. گاهی اوقات آن زمین ها بیش از حد به داخل منحرف می شوند.
هیچ چیز جدیدی در مورد چنین رویکردی وجود ندارد، اما بازیکنانی مانند Canha، Rizzo و Alonso خود را از همتایان خود متمایز میکنند که چگونه واکنش نشان میدهند زمانی که متوجه میشوند زمین به سمت آنها میرود: آنها در موضع خود ایستادهاند.
آلونسو که در 5 فصل گذشته 56 زمین بازی کرده است، قبل از پلانک هفته گذشته گفت: “شما باید بر یک مانع ذهنی غلبه کنید.”
بلوک ذهنی که آلونسو به آن اشاره میکند، معروف به رفلکس مبهوت، چیزی است که او و هریسون بادر، بازیکن مرکزی یانکیها، از زمانی که هم تیمیهای دانشگاه فلوریدا بودند، برای رفع آن تلاش میکردند.
در عمل، بازیکنان گیتورز با توپهای فوم از دستگاه توپزنی به مغزشان پرتاب میشدند تا مغزشان را آموزش دهند که از سر راه نپرد. آلونسو گفت، در طول بازیها، اگر از یک زمین ورودی که مربی آنها معتقد بود باید به آنها برخورد میکرد، اجتناب میکردند، باید در تمرین بعدی بیشتر بدود.
هنگامی که یک بازیکن یاد می گیرد که رفلکس مبهوت را سرکوب کند، گام بعدی این است که پیش بینی کنید که زمین ممکن است به او برخورد کند. اگر بتواند مسیر توپ را دنبال کند، میتواند خود را به گونهای منقبض کند که از نواحی حساسترش مانند مچ دست محافظت کند، بنابراین از اتفاقی که برای آلونسو افتاد اجتناب میکند – تصادفی که انتظار میرود سه تا چهار هفته برای او هزینه داشته باشد.
یکی از هنرپیشههایی که بدون صدمه زدن ضربه میخورد، جیسون کندال، یک شکارچی بازنشسته آل استار بود که در 15 فصل 254 ضربه خورد – پنجمین لیست حرفهای.
کندال گفت: “هرچه بیشتر ضربه بخورید، بهتر یاد می گیرید که چگونه این کار را انجام دهید و چگونه از خود محافظت کنید.” هر چیزی پشت سرم باشد، آرنج چپم را به سمت پایین و دور میبرم تا شاید به دندههایم برخورد کند. اگر در صورت من است، آن را به جلو می برم. من فکر میکنم پوشیدن یک پد باعث میشود شما به توانایی منحرف شدن عادت کنید.»
کندال افزود: «منظورم این است که هنوز دردناک است – اشتباه نکنید. اما ترجیح میدهم فقط یک کبودی روی عضله دوسر بازوی یا آرنج یا ساعدم یا هر چیز دیگری داشته باشم، نه اینکه دندهای شکسته و حداقل چهار تا شش هفته بیرون باشم.»
البته در تمام این موارد باید توجه داشت که ضربات اجازه ندارند به سادگی اجازه دهند که زمین به آنها ضربه بزند. طبق قانون، آنها باید تلاش کنند تا از سر راه خارج شوند.
با این حال، این قانون، که به سال 1887 باز می گردد، از ابتدا ناقص بوده است. داوران به جای تعقیب بازیکنانی که سعی نمیکنند از مسیر خارج شوند، بیشتر ضربهزنان را به خاطر خم شدن آشکار به زمینهایی که در غیر این صورت به آنها ضربه نمیخورد، تنبیه میکنند.
این نابغه پشت تصمیمی بود که مارتین مالدونادو، بازیکن تمام دستکش و بدون خفاش هیوستون آستروس، در بازی 6 سری جهانی 2022 گرفت. مالدونادو که معمولاً در وسط جعبه خمیر دست راست میایستد، در حالی که تیمش را با دویدن پایین میآورد، ششمین اینینگ را پیش میبرد، گچ را کنار بشقاب با انگشت گذاشت. تنها قصد او ضربه زدن به زمین بود و دقیقاً همین اتفاق افتاد.
فیلادلفیا فیلیز در مواجهه با حذف، این درخواست را به چالش کشید و گفت مالدونادو هیچ تلاشی برای خروج از مسیر انجام نداده است. اما بازبینی مجدد نشان داد که مالدونادو آنقدر نزدیک صفحه قرار گرفته بود که نیازی به حرکت برای برخورد زمین با آرنج خود نداشت و خدمه بازی مجدد نتوانستند به طور قطع ثابت کنند که او تلاشی برای فرار از توپ نداشته است. سه ضربه بعد، یوردان آلوارز سه ران خانگی را شکست داد که هیوستون را برای همیشه پیشتاز کرد و دومین عنوان قهرمانی سری جهانی آستروس را به دست آورد.
در حالی که مالدونادو با مهارت بازی خود کنار رفت، و ریزو، کانها و آلونسو قلع و قمع شدن را بهعنوان واقعیت کاملاً مورد نظر رویکردشان در صفحه قبول کردند، تیم لوکاسترو، بازیکن بیرونی تیم متس، با تبدیل ضربه خوردن به زمین به یک هنر، از همه آنها پیشی گرفت.
علیرغم اینکه لوکاسترو به دلیل آسیب دیدگی و ایفای نقش پاره وقت محدود شده است، در 559 بازی حرفه ای 40 بار ضربه خورده است. در میان بازیکنانی که حداقل 10 ضربه خورده اند، لوکاسترو در صدر همه قرار دارد، همانطور که در 7.16 درصد از بازی های حرفه ای او اتفاق افتاده است.
لوکاسترو گفت تا زمانی که بیسبال رقابتی بازی میکرده بود از زمینها ضربه میخورد، اگرچه نمیتوانست به طور قطع توضیح دهد که چرا. او به خصوص نزدیک بشقاب نمی ایستد و می گفت که هرگز با هدف ضربه وارد جعبه نشده است. او مطمئناً از آن دسته بازیکنانی نیست که پرتاب کننده ها عمداً به او ضربه بزنند.
لوکاسترو که در لیست 60 روزه مصدومان در حال نقاهت پس از عمل جراحی انگشت شست قرار دارد، گفت: “اگر زمینی را ببینم که به داخل می آید، از مسیر خارج نمی شوم.” “به خصوص برای من شخصا و مجموعه مهارت هایم – قرار گرفتن در پایه، سرقت بیس، دویدن های گلزنی. این با مهارت من در یک بازی بیسبال با یک T مطابقت دارد.”
لوکاسترو، که بزرگترین داراییاش سرعت اوست، دارای درصد ثابتی 0.325 است که اگر او با نرخ متوسط لیگ میزد، 0.264 غیرقابل بازی بود.
وقتی این را گفتند، او صریح بود.
لوکاسترو گفت: «این یک مهارت است. “پاسخ شما برای این سوال همان جا وجود دارد.”
به قول پیتر برند خیالی: “او روی پایه می شود.”