با آغاز مرحله جدیدی از جنگ، پوتین در گوشه و کنار، بخش قابل توجهی از روس ها را پشت سر خود می کشاند. او عملاً در جبهه داخلی اعلان جنگ کرده است – نه تنها علیه مخالفان و جامعه مدنی، بلکه علیه جمعیت مرد روسیه.
چرا پوتین ریسک می کند؟ چون خودش چند ماه است که به عدم توجه عمومی به جنگ دامن زده است. بسیج مملو از نارضایتی جدی در جامعه است. دقیقاً به همین دلیل است که تصمیم گرفت به جای بسیج کامل، یک بسیج نسبی انجام دهد. در درازمدت، او زیر نظر رژیم خود مین گذاری کرد. در کوتاه مدت با خرابکاری مواجه خواهد شد.
پوتین برای مدت طولانی بی میلی در میان توده ها به جنگ دامن می زد، بی میلی که اکنون به قیمت روس ها که تبدیل به خوراک توپ شده اند، تمام خواهد شد.
اعلامیه روز چهارشنبه چگونه ممکن است روس ها را از منطقه آسایش خود خارج کند – کسانی که در شرایط فعلی نسبت به “عملیات ویژه” بی تفاوت مانده اند؟
حداقل تا به حال، احساس اصلی (یا بهتر است بگوییم، فقدان آن) در اینجا احساس بی تفاوتی بود. این بی تفاوتی در سایه های مختلف ظاهر می شود – واقعی، تقلیدی یا تزکیه شده.
بی تفاوتی مردم عادی به نفع پوتین است. ما شهروندان در امور طبقه سیاسی خود مداخله نمی کنیم و از ابتکارات آنها حمایت نمی کنیم، اما در عوض از آنها می خواهیم که احساس عادی بودن را حفظ کنند.
اما حتی کسانی که بی تفاوت بودند هم نمی توانستند ضد حمله اوکراین را نادیده بگیرند. گرچه در اینجا نیز بی میلی به دانستن حقیقت غالب شد: اگر مسئولان می گفتند که این عقب نشینی نیست، بلکه جمع آوری مجدد نیروها بوده است، پس اینطور بوده است. با این حال حتی برنامههای گفتگوی رسمی کرملین نیز مملو از اعتراف به شکست بود.
گفتنی است، برای پوتین سودی ندارد که نارضایتی طبقات متوسط را برانگیزد، کسانی که از تماشای جنگ از روی مبل خود در تلویزیون خوشحال هستند، اما قصد ندارند به سنگر بروند. علاوه بر این، بسیج عمومی سرمایه انسانی مورد نیاز برای اقتصاد را منحرف می کند – به زبان ساده، به سختی کسی وجود دارد که کار کند.
نارضایتی شاهین های رادیکال از پوتین پدیده جدیدی نیست. اما با این وجود، هنوز به این وضوح خود را نشان نداده است. با این حال، آنها هیچ شانسی برای رقابت با پوتین ندارند — رادیکال های فوق محافظه کار با همان انرژی لیبرال های طرفدار غرب سرکوب خواهند شد: دیکتاتور هیچ رقابتی را در طاقچه جنگ و امپریالیسم تحمل نخواهد کرد.
در حالی که افکار عمومی در حالت سکون به سر می برد، پوتین این فرصت را دارد که کلماتی را بیابد تا شکست ها را به عنوان پیروزی تلقی کند. او میتوانست همین الان با توصیف ضررها به عنوان دستاورد، جنگ را متوقف کند. و تا حدی این کار را انجام داد، زمانی که تصمیم گرفت با اعلام برگزاری فوری همه پرسی در چهار سرزمین اشغالی اوکراین در مورد الحاق آنها به روسیه، خسارات را جبران کند.
بدیهی است که پوتین حاضر نیست کاری را که شروع کرده متوقف کند. او تصور می کند که روسیه در میدان جنگ موفق خواهد شد. یا حداقل جای پای محکم تری در سرزمین های اشغالی به دست می آورد و آنها را روسی اعلام می کرد، در این صورت هرگونه درگیری در آنها به عنوان حمله به روسیه ارزیابی می شود. و سپس او این فرصت را خواهد داشت که “عملیات ویژه” را به وضعیت رسمی جنگ منتقل کند و امکان بسیج عمومی را ایجاد کند. اکنون پوتین فقط بسیج محدود و «جزئی» را اعلام کرده است.
اما با گذشت زمان، نمایش شکستها بهعنوان پیروزی سختتر میشود – مهمتر از همه برای 30 درصد مردد که «بیشتر» از او حمایت میکنند.